-
۵۶۱۴
متن کامل شعر تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را که غزل شماره ۶۹ از دیوان شمس مولوی می باشد را در ادامه تقدیم شما خوبان می کنیم. امیدواریم از خواندن شعر زیبای تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را که یک شعر احساسی و عاشقانه از مولانا در قالب غزل می باشد لذت ببرید. وزن شعر تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن می باشد.
متن کامل شعر تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
تویی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
تویی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
برچسب ها:
اشعار مولانا
,
مولانا
,