-
۱۳۶۲۷
به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی، آیا تا حالا متن کامل این شعر را شنیده اید؟ که غزل شماره 767 از دیوان شمس مولوی می باشد را در ادامه تقدیمتان خواهیم کرد. امیدواریم از خواندن این شعر لذت ببرید. در پایان معنی شعر به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی را نیز خواهید دید.
به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی چه غمست عاشقان را که جهان بقا ندارد
وزن غزل : فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
متن کامل شعر "به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی"
صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد
ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم
به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد
ز صبا همیرسیدم خبری که میپزیدم
ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد
به رخان چون زر من به بر چو سیم خامت
به زر او ربوده شد که چو تو دلربا ندارد
هله ساقیا سبکتر ز درون ببند آن در
تو بگو به هر کی آید که سر شما ندارد
همه عمر این چنین دم نبدست شاد و خرم
به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد
به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی
چه غمست عاشقان را که جهان بقا ندارد
برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب
چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد
به چه روز وصل دلبر همه خاک میشود زر
اگر آن جمال و منظر فر کیمیا ندارد
به چه چشمهای کودن شود از نگار روشن
اگر آن غبار کویش سر توتیا ندارد
هله من خموش کردم برسان دعا و خدمت
چه کند کسی که در کف به جز از دعا ندارد
معنی شعر به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی
ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتمبه درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد
طشت از بام افتادن معنی: بی آبرو و رسوا شدن ، آنچه پوشیده بوده برملا گشتن
برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب
چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد
معنی بیت: وثاق یعنی سرا , خیمه یا خانه
در این بیت مولانا محبوبش را به راهزنی تشبیه می کند که لباس های او را به غارت می برد و می گوید حالا که چیزی برای از دست دادن ندارم نزد این راهزن بروم!
برچسب ها:
اشعار مولانا
,
مولانا
,